English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (1061 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
plead for the widow U در حق بیوه زنان دادخواهی کنید
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
widow U بیوه کردن بیوه شدن
widows U بیوه کردن بیوه شدن
repeat U بازگو کنید عناصر تیر را تکرار کنید یا ازنو
repeats U بازگو کنید عناصر تیر را تکرار کنید یا ازنو
adding U اضافه کنید زیاد کنید
add U اضافه کنید زیاد کنید
adds U اضافه کنید زیاد کنید
prescan U خصوصیت بیشتر اسکنرهای مسط ح که اسکن سریع و با realution کم انجام می دهند تا نمونه اصلی را مجدد بررسی کنید یا ناحیهای که باید بهتر اسکن شود مشخص کنید
widow U بیوه
widows U بیوه زن
viduity U بیوه گی
window U بیوه زن
widows U بیوه
relict U زن بیوه
relict U بیوه
widow U بیوه زن
suit at law U دادخواهی
litigation U دادخواهی
lawsuits U دادخواهی
complaint U دادخواهی
pursuance U دادخواهی
lawsuit U دادخواهی
widows U سطر بیوه
queen dowager U ملکه بیوه
viduity U حالت زن بیوه
widow U سطر بیوه
lone U بیوه یکه
pursues U دادخواهی کردن
pleading U شفاعت دادخواهی
lodge a complaint U دادخواهی کردن
pursuing U دادخواهی کردن
plead for justice U دادخواهی کردن
to go to law U دادخواهی کردن
to institute legal proceedings U دادخواهی کردن
litigate U دادخواهی کردن
pursued U دادخواهی کردن
pursue U دادخواهی کردن
litigating U دادخواهی کردن
litigates U دادخواهی کردن
litigated U دادخواهی کردن
grand duchess U زوجه یا بیوه دوک
to petition somebody U از کسی دادخواهی کردن
to plead with a person U نزدکسی دادخواهی کردن
lawsuits U دادخواهی طرح دعوی در دادگاه
to proceed against a person U از دست کسی دادخواهی کردن
lawsuit U دادخواهی طرح دعوی در دادگاه
proceed against someone علیه کسی دادخواهی کردن
Queen Mother U ملکهای که دارای فرزندباشد مادرپادشاه که بیوه باشد
Queen Mothers U ملکهای که دارای فرزندباشد مادرپادشاه که بیوه باشد
grass widower U مردی که از زنش جدا شده مرد بیوه
dowager U بیوه زنی که دارایی ازشوهرش به او ارث رسیده باشد
dowagers U بیوه زنی که دارایی ازشوهرش به او ارث رسیده باشد
dowagers U بیوه زنی که از شوهرش باودارایی یا مقامی بارث رسیده باشد
dowager U بیوه زنی که از شوهرش باودارایی یا مقامی بارث رسیده باشد
go to law U اقامه دعوی کردن دادخواهی کردن عارض شدن
applaudingly U کف زنان
womankind U زنان
feminine U زنان
fair sex U زنان
womenfolk U زنان
women's dres U جامه زنان
feminicide U قتل زنان
women's army corps U ارتش زنان
beauties U زنان زیبا
womenfolk U جماعت زنان
womanly U در خور زنان
gynocracy U حکومت زنان
when will women have the vote? U زنان کی حق رای
vauntingly U لاف زنان
mutch U زنان وکودکان
greensickness U کم خونی زنان
gynaecocracy U حکومت زنان
gynecocracy U حکومت زنان
gynecology U پزشکی زنان
petticoats rule U تسلط زنان
gyringly U چرخ زنان
hirsutism U نابجارویی مو در زنان
pantingly U نفس زنان
flutteringly U پروبال زنان
reelingly U چرخ زنان
gaspingly U نفس زنان
wifely U درخور زنان
the female sex U زنان ودختران
asymetrical bars U پارالل زنان
uneven parallel bars U پارالل زنان
boastingly U لاف زنان
catamenia U قاعدگی زنان
demimonde U زنان هرزه
evadingly U طفره زنان
feminity U طبقه زنان
menses U قاعدگی زنان
boxers U مشت زنان
menstruation U قاعدگی در زنان
period U قاعده زنان
womankind U گروه زنان
womanish U مربوط به زن یا زنان
plumes U پر کلاه زنان تل
beauty U زنان زیبا
plume U پر کلاه زنان تل
periods U قاعده زنان
feminist U طرفدار حقوق زنان
feminists U طرفدار حقوق زنان
catamenia U عادت ماهیانه زنان
heats U تحریک جنسی زنان
to catch napping U چرت زنان گرفتن
phlegmasia alba dolens U ورم سفیدران زنان
feminism U برابری طلبی زنان
premenstrual U قبل از قاعدگی زنان
heat U تحریک جنسی زنان
sapphism U همجنس خواهی زنان
chlorosis U سبزرنگی زنان کم خون
columbia round U تیراندازی مخصوص زنان
music stool U کرسی پیانو زنان
menstruation U قاعدگی زنان طمث
gynecologist U متخصص بیماریهای زنان
ladykillers U مرد محبوب زنان
ladykiller U مرد محبوب زنان
fluor U قاعدگی زنان سیال
women's army corps U قسمت زنان ارتش
female participation rate U نرخ مشارکت زنان
women labor force U نیروی کار زنان
lothario U گمراه کننده زنان
demimonde U جهان زنان هرجایی
diva U سردسته زنان خواننده اپرا
gynaecophysiology U علم ووفایف جهازتناسلی زنان
evadingly U گریز زنان بابهانه یاحیله
housecoat U لباسی که زنان درخانه می پوشند
leucorrhoea U سوزنک مزمن غیرمسری زنان
a comparison of men's salaries with those of women U مقایسه حقوق مردان با زنان
housecoats U لباسی که زنان درخانه می پوشند
suffragettes U زن طرفدار حق رای وانتخاب زنان
steatopygia U بزرگی وفربهی کفل زنان
suffragette U زن طرفدار حق رای وانتخاب زنان
hairdo U ارایش موی زنان بفرم مخصوصی
hysteria U غش یابیهوشی وحمله در زنان هیجان زیاد
whites U سوزنک مزمن غیر مسری زنان
abbesses U رئیسه صومعه زنان تارک دنیا
chatelaine U زنجیرکمربند که زنان کلیدوساعت ومدادومانندانهابدان می اویزند
wimple U روسری زنان قرون وسطی چرخ
gallant U متعارف وخوش زبان درپیش زنان
lady paramount U بانوی سرپرست مسابقه تیراندازی زنان
modiste U کسی که کلاه وجامه زنان رامیفروشد
phlegmasia dolens U ران زنان ژماس سیاهرگهای نفاسی
women students U زنان دانش اموز محصلین اناث
hairdos U ارایش موی زنان بفرم مخصوصی
YWCAs U مخفف باشگاه زنان جوان مسیحی
YWCA U مخفف باشگاه زنان جوان مسیحی
accoucheur U پزشک متخصص قابلگی وبیماریهای زنان
sapphic vice U شهوت رانی زنان نسبت به یکدیگر
greensick U مبتلا به بیماری کم خونی زنان جوان
height of the volleyball net U 34/2متر برای مردان و 42/2 متربرای زنان
abbess U رئیسه صومعه زنان تارک دنیا
lady's man U مردی که علاقه زیادی بمعاشرت زنان دارد
hereford round U مسابقه تیراندازی مخصوص زنان در مسافتهای مختلف
ladies' men U مردی که علاقه زیادی بمعاشرت زنان دارد
ladies' man U مردی که علاقه زیادی بمعاشرت زنان دارد
sanitary napkins U دستمال کاغذضد عفونی مخصوص قاعدگی زنان
sanitary napkin U دستمال کاغذضد عفونی مخصوص قاعدگی زنان
moot U مطرح کردن دادخواهی کردن
petitioned U دادخواهی کردن درخواست کردن
petitioning U دادخواهی کردن درخواست کردن
petition U دادخواهی کردن درخواست کردن
petitions U دادخواهی کردن درخواست کردن
squire of dames U کسی که همراه زنان میرودیابیشتردرگروه انان داخل میشود
triathlon U مسابقه سه گانه بین زنان شامل دو 001 متر
purdah U برای پوشیدن زنان ازدیدارمردان بویژه در هند پارچه پردهای
bluestocking U منسوب به جمعیت زنان جوراب ابی درقرن هیجدهم زن فاضله
bluestockings U منسوب به جمعیت زنان جوراب ابی درقرن هیجدهم زن فاضله
say no more U بس کنید
ease off U شل کنید
finishing school U اموزشگاهی که زنان جوان رابرای دخول درجامعه اماده ومهذب میسار
ducking stool U کرسی ای که زنان بدکاررابدان بسته ودراب پرت کرده غوطه میدادند
finishing schools U اموزشگاهی که زنان جوان رابرای دخول درجامعه اماده ومهذب میسار
recive U مصرف کنید
have patience with me U با من حوصله کنید
hold hard U صبر کنید
hurry up U عجله کنید
i say U نگاه کنید
into a ball U نخ راگلوله کنید
move out U حرکت کنید
make a hurry U عجله کنید
wait a second U تامل کنید
oyez U گوش کنید
vide infara U را نگاه کنید
oyez U توجه کنید
push the door to U در راپیش کنید
Turn (let) the dog loose. U سگ راباز کنید
keep at it U مداومت کنید
leontief table U نگاه کنید به :
deletes U حذف کنید
accelerando کم کم تند کنید
cautioned U توجه کنید
deleting U حذف کنید
suppose U فرض کنید
supposes U فرض کنید
deleted U حذف کنید
supposing U فرض کنید
cautioning U توجه کنید
cautions U توجه کنید
delete U حذف کنید
Recent search history Forum search
1 In this step that is all information in our hand, you are kindly requested to quote based on rough estimate price in this step.
2مهرآسا
1ICR
1معنی لغوی کیسینگ در رشته مهندسی آب چیست؟
1The more you care
1This clause summarizes general aspects on AT commands and issues related to them. For further information, refer to ITU-T Recommendation V.25ter
2من نمیتونم از دیکشنری فارسی به انگلیسی استفاده کنم چرا
1What is the meaning of shahneh (شحنه یا داروغه) in farsi ?
1confinement factor
1A donkey was lame so the man leading him was mocked for not using him,so he rode the donkey and was told he was cruel for riding a lame donkey.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com